از همان ثانیههای آغازین چنان هیجان یقهتان را میچسبد که حتی فرصت پلک زدن هم ندارید و با پایان کوبندهاش یکی از بزرگترین غافلگیریها را شاهد خواهید بود.
«نُه ملکه»، ساختهی فابیان بیلینسکی فقید، تماشاگر را بیدرنگ وارد دنیای دغلبازی، چانهزنیهای خیابانی و اعتمادهای لرزان میکند؛ جایی که دو کلاهبردار — مارکوس باتجربه و خوان ظاهراً معصوم — به شکلی اتفاقی به هم میرسند و تصمیم میگیرند یکی از جسورانهترین حقههای عمرشان را اجرا کنند: فروش تمبری کمیاب و بسیار ارزشمند.
فیلم مانند ساعتی دقیق و بیوقفه تیکتاک میکند؛ هر صحنه، بازی تازهای از فریبکاری است و هر دیالوگ، بذر شکی تازه. تماشاگر همانقدر که جذب این شراکت عجیب میشود، همانقدر هم نمیداند چه کسی دست بالاتر را دارد و درست زمانی که فکر میکند حقیقت را فهمیده است، زمین زیر پایش خالی میشود. و اما پایانش، آن ضربهی نفسگیر و ویرانگر...
«نُه ملکه»، شاهکاری کمنظیر در سینمای آرژانتین پس از بحران اقتصادی است؛ فیلمی درباره طمع، بیثباتی اخلاقی و جامعهای که هرکس میکوشد با هوش و حیله از دیگری جلو بزند.
🎬 Nine Queens
2000
#معرفی_فیلم
NiNa
@Kafiha