جَوون بودیم
خوش قَد و بالا، لباسا تَر و تَمیز، کُت شلوارمون خط اتوش نصف میکرد هندونه رو!
دلبر میومد آلا گارسون کرده، لباسا گُلگلی، ساعت بند نازُك، کفشا واکس زده، کمَر باریك، با اون کفشا تِقتِق قدمزنون دو تا شاخه مریم میخرید میرفت!
به خودمون اومدیم دیدیم گُلا رو که میپیچیم، دلمونم میزاریم لای مریَما تقدیم دلبر میکنیم!
چه کُنیم چه نکُنیم؛
دلُ زدیم به دریا گفتیم این بار که اومد بش میگیم هواخواهتیم!
اومد دست تو دست با یارو کِراواتیه خندِه کنون مستِ هم، گفت هر روز برات از اینجا گل میخرم!
نفهمیدیم چطور شد!
گُل رو پیچیدیم، خورده دلا رو از توش جمع کردیم، دادیم رفت مریمارو...
Lidia
@kafiha