یه عشق قدیمی، یه دیدار اتفاقی و حرفهایی که هیچوقت گفته نشدن!
«جیم» و «آماندا» بعد از سالها دوری، به طور تصادفی توی یه فروشگاه محلی همدیگه رو میبینن. دو عاشق قدیمی که حالا هر کدوم مسیر متفاوتی رفتن، اما هنوز یه چیزی بینشونه… چیزی که زمان نتونسته
گفته بودم جدیدا تو هرچیزی که بتونن کلاهبرداری میکنند، بیا تحویل بگیر! تو قفل طلا یه سری چیز میذارن تا نیم گرم وزن رو زیاد میکنند میفروشن به مشتری بعد هم اجرت رو کمتر حساب میکنند که مردم فکر کنن سود کردن! تو کلیپ یکی …