شب است. دارم قدمزنان برمیگردم. به نانوایی میرسم. دارند میبندند. نان تمام شده. میگویم: دو تا شیرمال بده. پسر جوان که گرد آرد و خستگی با هم روی صورتش نشسته، میدهد. میگیرم و در کولهام میگذارم. به خانه میرسم. نانها را که درمیآورم، حیرت میکنم
اینجا دقیقا شیرپاستوریزه فتحه منطقه ۱۸ جایی که قرار بود بزنن من تا خوندم خبر رو و فهمیدم منطقه خونه ماست خونه نبودم رفتم دنبال پدر ومادرم ترافیک وحشتناک بود فتح رو بسته بودن مامورا همه کنار اتوبان آزادگان و