یه نفر تو مشهد میره جلوی یه مغازه فرشفروشی، یهو داد میزنه: «خوشتییییپ!» دو تا فروشندهس هم فکر میکنن چالشه، محل نمیذارن... یارو هم راحت یه فرش برمیداره، میزنه به چاک!
اقلا سی دعوت را به ناهار و شام رد کردهام زیرا خواستهام از وسوسه کنار بمانم. زیرا خواستهام عشقی را که به تو دارم مثل گلی از آفت هوس و ناپاکی و آلودگی برکنار بدارم، زیرا خواستهام عشقم را با تقوا آبیا