+۳۵ سال پیش ارومیه سرباز بودم. داشتیم تو روستا با رفیق هام برمیگشیم پادگان، یه مرد کُرد صدامون کرد و با اصرار ازمون خواست ناهار بریم خونه اش. ۶ نفر بودیم... بشدت ازمون پذيرايي کرد.. موقع خداحافظی ازش پرسیدم چرا ای
▪️به حرمت تاسوعا و به حرمت سقاى كربلا حضرت ابوالفضل عباس(ع) بابالحوائج نیکوترین سرنوشتها حلالترین روزیها پربارترین عزاداریها صالحترین عملها را برای ما مقدر بفرما🙏
السَّلامُ عَلَیْکَ یاِ اَبَالْفَضْلِ الْعَبّاس، یا بابَ الحَوائج🖤
اولین شوک فرهنگی من تو آلمان رخ داد. برلین میخواستم برم استخر، لباس عوض کردم مایو پوشیدم متصدی استخر یه اشاره به مایو کرد گفت کجا؟ گفتم شنا. گفت این چیه پات؟ درش بیار! گفتم وات؟؟ گفت ممنوعه، آلودست. گفتم آی ام مسلم. آخر گذاشت رفتم تو دیدم دختر و پسر